ادم هیچ وقت هوس چیزهایی که نداشته نمی کند,ولی محروم ماندن از چیزهایی که ادم فکر می کند حق طبیعی اش است, خیلی سخت است.
زندگی با جولیا و سالی, فلسفه ی رواقی مرا تحت تأثیر قرار می دهد. آن ها هر دو از کودکی همه چیز داشته اند. برای همین خوشبختی را به عنوان یک چیز طبیعی پذیرفته اند. به نظرشان دنیا هر چه را که دل شان بخواهد به آن ها بدهکار است. شاید هم واقعا همینجور باشد, چون در هر حال دنیا هم انگار این بدهکاری را قبول دارد و دارد به آن ها می پردازد. ولی این دنیا به من بدهکاری ای ندارد و از روز اول خیلی شفاف این را به من گفته. من حق ندارم بدون داشتن اعتبار, چیزی قرض کنم, چون بالاخره یک وقتی دنیا در جواب ادعای طلبم, به من می گوید که هیچ اعتباری ندارم.
برای این که آدم مردی را به راه بیاورد دو شیوه ی کار وجود دارد: یا آدم باید ناز آن مرد را بکشد یا باهاش بداخلاقی کند. من عارم می آید برای چیزی که می خواهم ناز مردی را بکشم برای همین باید باهاش بداخلاقی کنم.
این شگرد طبیعت است که کل جهان را با هم خویشاوند می کند(شکپیر).
خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست, مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد. بابا جون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد. من می خواهم بعد از این , زندگی فشرده بکنم و هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم. می خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم. بیشتر مردم زندگی نمی کنند, فقط با هم مسابقه ی دو گذاشته اند. می خواهند به هدفی در افق دور دست برسند ولی در گرماگرم رفتن آن قدر نفس شان بند می آید و نفس نفس می زنند که چشم شان زیبایی ها و آرامش سرزمینی را که از آن می گذرند نمی بینند و بعد یک وقت چشم شان به خودشان می افتد و می بینند پیر و فرسوده هستند و دیگر فرقی برای شان نمی کند به هدفشان رسیده اند یا نرسیده اند.
یک دفعه بدون این که متوجه شوم شروع کردم برای دیگران احساساتم را بیان کردن, ولی گربه هنوز از کیسه در نیامده بود که دمش را گرفتم و دوباره برش گرداندم تو کیسه. خیلی برایم مشکل است چیزهایی را که توی دلم است به کسی نگویم. من ذاتا اهل درد دلم و اگر شما را نداشتم تا حرفهایم را باهاش در میان بگذارم دق می کردم.
من با این نظریه که بدبختی و غم و ناامیدی قوای اخلاقی آدم را می سازد مخالفم. آدم هایی خوشبخت هستند که وجودشان سرشار از مهر و محبت است. من اعتقادی به افراد بیزار از مردم و مردم گریز ندارم.
بابا لنگ دراز اثر جین وبستر
درباره این سایت